نوشته شده توسط : علي

بـه چـه می اندیشی ؟

بـه زمین یا به زمــان ؟

به نگاهـم که در آن ... هــاله ی غـم

چـو پرستـوی سیـاهی ز کـران تـا بـه کـران

بـال گستـرده در ایـن دشت سکـوت

بـه چـه می اندیشی ؟

بـه هـم آغـوشی من بـا غمهـا

یـا بـه این رشته ی مـرواریـدی

که ز چشمـم ریـزد ؟

بـه چـه می اندیشی ؟

کاش میدانستـم

بـه چـه می اندیشی ؟

که نگاه تـــو چنین سـرد و صقیـل به سراپـای وجـودم دلسـرد

خنـده ات از سـر زور

و کلامت همه بـا فکـر دلـــم بیگانه

بـه چـه می اندیشی ؟

از تمنـای دلـــم بی خبری ؟

من و احسـاس دلـــم دشمن سختـت هستیـم ؟

یا تقـاصیست که باید به دلـت پس بـدهـم

بـابت عـــاشـق شدنـم ......؟!؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:, |
از غصه ی فراغت با که سخن توان گفت ؟ !جایی که بین یاران محرم مرا نباشد